رمان جدید تقلب

پیام مدیر سایت :

رمان جدید تقلب

نام رمان : تقلب

نویسنده : f_Javid

ژانر : عاشقانه ، کلکلی ، طنز

فرمت رمان : اندروید (apk) کامپیوتر (pdf)

خلاصه رمان :

در مورد دختر شاد و سرزنده ای به اسم نادیا هست که البته نانادی صداش میکنن همه و خدای تقلبه. کل چهار سال دبیرستان رو با تقلب به انتها رسونده و دریای راههای تقلبه و انقدر حرفه ای که تا به حال سابقه تقلب گرفتنه ازش رو هیچ بنی بشری به چشم ندیده اما از بد روزگار بالاخره دستش برا یه نفر رو میشه و این سراغاز یه تنفر عمیق و شاید در انتها عشقی بزرگ و پر از تجربه های ریز و درشتی که بالاخره ببینیم تقلب توانگر کند مرد را یا نکند!!!

دانلود رمان با فرمت (PDF)

دانلود رمان با فرمت (APK)

****
نگاهش رو تو آئینه به خودش می دوزه و دوباره لبخند عمیقی روی لبش جا خوش می کنه. تو آسدمونا راه می رفت. بالاخره شدا غول رو شکسته بود. اونم اسداسدی! یه کم تو هم بود که چرا اول یا دوم نودده اما خوب بالاخره شدرط رو برده بود. یه شرط اساسی که خیلی ها رو بیچاره کرده بود. اولیش مامان جان و آقای پدر که تو خرج بدی افتاده بودن. بالاخره به سددانتافه عزیزش رسیده بود، بی برو برگرد. دومیش داداشی گل پسر که یه تور یه هفته ای دبی گردنش افتاده بود. سدومیش میلاد پسدر عموش که یه شام رستوران تاج محل تو کاسده اش رفته بود. چهارمیش مرجان دختر عموش که نوشتن تقلبای ترم اولش گردنش افتاده بود. اوه تازه مهم تر از همه پنجمیش بود که اون یکی پسر عموی بدعنق گیر مزخرفش دکتر مانی بود،ها ها ها بیست بی برو برگرد مقددمه حقوق ترم اول. آی چه حالی کنم من، یعنی قیافه ات تماشاییه آق مانی.
دوباره چومش رو به آینه می دوزه و با دقت تمام پودر برنزه رو روی صورتش می ماله و موهای فر موکیش رو از شر گیره سر راحت می کنه و دورش می ریزه. دسدتی به پیراهن دکلته مودکیش می کوده و کفودای مودکی پاشنه بلندش رو هم پاش می کنه و طبق معمول و به قول مامان جان گرامی شیوه عطر رو روی خودش خالی می کنه، از در اتاق خارج می شده و به سدمت پذیرایی می ره.
همه ی فامیل توی پذیرایی جمع بودن به مناسبت جون قبولیش تو دانوگاه! پاش به سدالن نرسدیده خنده ها و متلک ها از سدر و روش باریدن گرفت و نانادی بی خیال و با نیش باز و به قول مامان جان مثه اسب گُم گُم پله ها رو پایین اومد و به سدمت سدالن پذیرایی شیرجه رفت و سلام بلند بالایی همه رو مهمون کرد.
میلاد- به نانادی خانوم،آقا ما چاکر شددماییم. می گم بیا یه کلاس کنکور آموزش تقلب باز کنیم به جان تو کار و بارش سکه استا.
– هر هر خندیدم. شما فعلا خودت رو واسه باختت آماده کن آقدددددددددا….
مرجان- وای دختر یعنی تو یه دونه ای. من موندم آخه تو این شانس خر رو از کدوم گوری گیر آوردی لامصب.
– خیلی پررویی مرجان. ای چودمت رو بگیره اون همه خری که من زدم واس این کنکور کوفتی.
– جان من دیگه ما رو رنگ نکن نانادی. چهار سدال عالم و آدم خودش رو خفه کرد که تو رو قرآن عوض تقلب نوشدتن یه بار محض رضدای خدا یه درس رو بوین بخون برو سر جلسه.
– اوف مگه دیوونه بودم، خودم رو خفه می کردم این تاریخ ۰۳۳ صفحه ای چرت رو تو مغزم فرو کنم یا اون اراجیف جامعه شدناسی و فرمولای چرت ریاضددی یا اون زبان عربی مزخرف. به قرآن عذاب وجدان می گرفتم اگه چهار سدال اون اراجیف رو تو مخم می کردم. این مغز نازنین خیلی گرونه، باید حسابی مراقبش باشم.

بخش نظرات این مطلب
کد امنیتی رفرش