داستان کوتاه خنده دار
مرد داشت در خیابان حرکت می کرد که ناگهان صدایی از پشت گفت:
- اگر یک قدم دیگه جلو بری کشته می شی.مردایستاد و در همان لجظه اجری از بالا افتاد جلوی پاش.مرد نفس راحتی کشید وبا تعجب دوروبرشو نگاه کرد اما کسی رو ندید.بهر حال نجات پیدا کرده بود. به راهش ادامه داد.به محض اینکه می خواست از خیابان رد بشه باز همان صداگفت:
نویسنده : Admin
تاریخ انتشار : یکشنبه 03 فروردین 1399 ساعت: 19:51
تعداد بازديد : 333
برچسب ها : داستان کوتاه طنز خارجی , داستان کوتاه طنز برای انشا , داستان کوتاه طنز کودکانه , داستان کوتاه طنز بی ادبی , داستان کوتاه طنز برای نوجوانان , داستان کوتاه طنز شب یلدا , داستان کوتاه طنز جدید , داستان کوتاه طنز ادبی , داستان کوتاه طنز برای کودکان , داستان کوتاه طنز با نقاشی ساده , داستان کوتاه طنز در مورد آینده نگری , داستان کوتاه طنز واقعی , داستان کوتاه طنز برای مدرسه , داستان کوتاه طنز عربی , داستان کوتاه طنز و عاشقانه , داستان کوتاه طنز خنده دار , داستان کوتاه طنز با نقاشی , داستان کوتاه طنز دخترانه , داستان کوتاه طنز لری , داستان کوتاه طنز مدرسه ,