داستان های جدیدطنز
اساتید و دانشجویان
تعدادی استاد دانشگاه را به فرودگاه دعوت کردند و آنها را در هواپیمایی نشاندند. وقتی درهای هواپیما را بستند، از بلندگو اعلام شد: این هواپیما ساخت دانشجوهای شماست!
وقتی اساتید محترم این خبر را شنیدند، همه از دم اقدام به فرار کردند!
همه با عجله به سمت در خروجی میدویدند، به جز یک استاد که خیلی ریلکس نشسته بود.
از او پرسیدند: چرا نشستی؟ نگو که نمیترسی!
استاد با خونسردی گفت:
وقتی اساتید محترم این خبر را شنیدند، همه از دم اقدام به فرار کردند!
همه با عجله به سمت در خروجی میدویدند، به جز یک استاد که خیلی ریلکس نشسته بود.
از او پرسیدند: چرا نشستی؟ نگو که نمیترسی!
استاد با خونسردی گفت:
نویسنده : Admin
تاریخ انتشار : دوشنبه 04 فروردین 1399 ساعت: 4:04
تعداد بازديد : 272
برچسب ها : داستان طنز کوتاه , داستان طنز کودکانه , داستان طنز بلند , داستان طنز جدید , داستان طنز عاشقانه , داستان طنز بی ادبی , داستان طنز دانشجویی , داستان طنز سیندرلا , داستان طنز بلند کودکانه , داستان طنز صوتی , داستان طنز خنده دار کوتاه , داستان طنز ادبی , داستان طنز کوتاه انگلیسی , داستان طنز درباره اعتیاد , داستان طنز خنده دار , داستان طنز خیلی خنده دار , داستان طنز درباره شب یلدا , داستان طنز برای نمایش , داستان طنز خنده دار بلند , داستان طنز سالی که نکوست از بهارش پیداست ,